- 09197955515
واپسگرایی چیست؟
در سیاست، «واپسگرایی» را اغلب سیمای شاخص اندیشهی «محافظهکاری» میدانند که تمایل به حفظ وضع موجود دارد و نگرشی منفی نسبت به تغییر را دنبال میکند؛ اما نکتهای که حائز اهمیت است این است که واپسگرایی ممکن است دستکم سه شکل متفاوت به خود بگیرد:
نخست اینکه، واپسگرایی میتواند خواهان استمرار گذشته باشد، به سخن دیگر واپسگرایی میکوشد تغییر را به طور معمول به اتکای عرف و سنت، ریشهکن سازد.
دوم اینکه، واپسگرایی میتواند متضمن کوشش در راه بازآفرینی گذشته باشد، در واقع «ساعت را به عقب بر میگرداند.» این موضع، از تغییری که گذشته نگر یا پسرفت باشد، جانبداری میکند؛ هدفی که اغلب از عقیدهی «دوران طلایی» الهام میگیرد.
سوم اینکه، واپسگرایی با قبول فلسفهی «تغییر با هدف حفظ وضع موجود» لزوم تغییر به عنوان ابزار حفظ وضع موجود را میپذیرد.[۱]
آنچه که ما می خواهیم از آن صحبت کنیم و مبتنی بر آن انتخابات سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ را مورد مداقه قرار دهیم ، واپس گرایی از نوع دوم است. در این نوع واپسگرایی تلاش می شود دو بازنمایی از دو برهه زمانی ارائه شود. اول آنکه «اکنون» و «زمان حال» به عنوان شرایط نزدیک به بروز یک فاجعه جمعی برساخته می شود و دیگر آنکه «گذشته ای نزدیک» و گزینش شده به عنوان عصر طلایی ، انتخاب و برای جامعه برساخته می شود. تلاش می شود این «گذشته ی نزدیک » و قابل درک به عنوان راه حل ممکن و نه محتمل از «فاجعه در حال رخ دادن» به جامعه ارائه شود . در این شرایط مردم برای فرار از رخداد فاجعه امیز پیش رو به نزدیک ترین گذشته قابل حصول چنگ می زنند و رجوع می کنند تا از فاجعه بگریزند.
واپسگرایی چه زمانی رخ می دهد؟
فردی را در نظر بگیرید که در لبه پرتگاه است و هر لحظه امکان دارد به دره عمیق پرتاب شود و جان خود را از دست بدهد. اولین کار ممکن برای چنین فردی که در حال لغزیدن از پرتگاه است این می باشد که بازگشته و اولین چیزی که برای او قابل چنگ زدن باشد ولو این که خار مغیلان باشد را چنگ زند تا شاید به دره پرتاب نشود. واپسگرایی دقیقا چنین شرایطی است. واپسگرایی برای جامعه، زمانی رخ می دهد که تصور کند در حال سقوط به دره ای است و فاجعه در حال رخ دادن است. در این شرایط او بازگشته اولین امکان در دست رس را چنگ می زند تا به دره پرت نشود و به دامن فاجعه نیفتد. برای چنین فردی و چنین جامعه ای که تصور این را دارد که فاجعه ای در حال رخ دادن است نمی توان از امکان ها گفت او در این شرایط به محتمل ها فکر نمی کند به هست ها می اندیشد حتی اگر این هست یک خار باشد. خاری که او را از غلطیدن به دره عمیق حفظ کند. این یعنی واپسگرایی. وقتی در جامعه تصوری ساخته شود که الان فاجعه ای در حال رخ دادن است نتیجه طبیعی این است که جامعه در چنین شرایطی به هست های تجربه شده بی اندیشد نه امکان های تجربه نشده. حاصل چنین شرایطی واپسگرایی جمعی است.
انتخابات ۱۳۹۲ و پدیده واپسگرایی
انتخابات ۱۳۹۲ در ایران واپسگرایی از نوع دوم بود. می توان با کمی دقت نظر انتخابات ۹۲ را ذیل شکل دوم از واپسگرایی تحلیل نمود. کوشش برای بازآفرینی گذشتهی نزدیک، تغییر گذشتهنگر ـکه به برشی از گذشته به عنوان «دوران طلایی» توجه جدی داردـ آن چیزی بوده که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد. با کمی تساهل میتوان گفت روحانی و ستاد انتخاباتی وی به دوران سازندگی در مرحلهی اول و دوران اصلاحات در مرحلهی بعد نگاه هانا آرنتی داشتند. هانا آرنت همیشه از یونان باستان به عنوان عصر طلایی یاد میکرد و تمنای آن گذشتهی نوستالژیک و اسطورهای را داشت. اعتدالیون نیز با ارائهی تصویری گزینشی از دولت های پیش از احمدینژاد دوران طلایی را به نمایش گذاشته و تغییرات را برای تحقق دوبارهی آن دوران ، را نوید دادند. این همه کاری نبود که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری اتفاق افتاد .
در کنار این موضوع تلاش شد شرایط سال ۹۲ شرایط بسیار حاد و فاجعه آمیز جلو داده شود. اگزجره و غلو کردن مشکلات و سیاه نمایی گسترده در افکار عمومی ، جامعه را به این تصور رساند که در حال لغزیدن به پرتگاه است. حاصل آنکه جامعه واکنش طبیعی نشان داد و اولین گذشته نزدیک تجربه شده و لو اینکه خار داشته باشد را برگزید. یعنی جامعه دولت هاشمی و خاتمی را در چهره روحانی برگزید تا شاید از دامن فاجعه نجات یابد.
یکی از کسانی که محافظهکاری، دفاع از شرایط موجود و واپسگرایی را نظریهپردازی نموده ، مایکل اوکشات میباشد. اوکشات در تحلیل شکلگیری این شرایط، که از منظر او عمیقاً ریشه در روانشناسی انسان دارد، در مقالهای تحت عنوان «عقلگرایی در سیاست» گفت که محافظهکار بودن یعنی «ترجیح دادن معلوم بر مجهول، ترجیح دادن آزموده بر ناآزموده، عینیت بر ذهنیت، واقع بر امکان، محدود بر نامحدود، نزدیک بر دور، کفایت بر فراوانی زیاد، مناسب بودن بر کمال، شادمانی حاضر بر سعادت خیالی.»[۲] در توضیح سخنان اوکشات، باید بیان داشت این سخنان به این معنی نیست که «حال» یا «برشی از گذشته نزدیک» به هر صورت کمال است یا حتی نمیگفت که «حال» بهتر از هر شرایط احتمالی است؛ بلکه او میگفت «حال» یا «برشی از گذشته نزدیک» بر حسب شناخته بودن، شناختی که معنایی از اطمینان دوباره، ثبات و امنیت را افاده میکند، ارزش دارد و همین مقدار از ارزشمندی آن را توجیه میکند. این توجیه زمانی برای جامعه قابل قبول و معیار انتخاب است که جامعه تصور کند در شرایط بحرانی و فاجعه امیز قرار دارد.
برای اینکه بتوان قرابت سخنان اوکشات و دولت تدبیر و امید را نشان داد، کافی است بین سخنان اوکشات و سخنان مطرحشده در دفاع از دولتمردان اعتدال در مراسم رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی دولت تدبیر و امید مقایسهای صورت پذیرد. تأکید بر سوابق معلوم و نه توانمندیهای مجهول، تأکید بر تجربهی آزموده و واقعشده، نه امکان ناآزموده و ذهنی و... کلیدواژههای پر تکرار رئیسجمهور، وزرای پیشنهادی و نمایندگان مدافع در مراسم رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی بوده است و این همان صورت روتوششدهی واپسگرایی است. صورت روتوششدهای که بازگرداندن وزیران مسن به کابینه، تغییر هزاران مدیر سطح بالا و میانی و... را توجیه میکند.
در همین راستا و در تأیید همین ادعا، میتوان به یادداشت دکتر محمدجواد غلامرضاکاشی، استاد اصلاحطلب دانشگاه علامه طباطبایی، تحت عنوان «خرد اعتدالی و احساس جمعی یک فاجعه» اشاره نمود که خرد دولت اعتدال را در اندیشهی اوکشات جستوجو میکند. او میگوید: «نمایندهی قرن بیستمی اعتدال نیز اوکشات است. او سیاستورزی را به آشپزی یا کشتیرانی تشبیه میکند. سیاستمدار کسی است که سکانداری یک کشتی را در اختیار دارد. این کشتی نه از جایی آمده نه قصد دارد به جایی برود. تنها قرار است کشتیبان، اعتدال کشتی را در دریای پرتلاطم حفظ کند... خرد اعتدالی در احساس جمعی یک فاجعه ظهور کرد.»[۳]
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان اظهار داشت آنچه امروز به عنوان امید از سوی منتخبان انتخابات ۹۲ پیش و پس از انتخابات در جامعه مطرح شده، چیزی جز امید به تصویر برساخته و گزینشی از گذشته، از دولتهای پیش از دولت نهم نبوده است و تدبیر آن نیز چیزی جز حرکت در پارادایم واپسگرایی نیست.
انتخابات ۱۳۹۶ و پدیده واپسگرایی
در شرایط حاضر بخشی از جریان رقیب اعتدال تلاش می کند از همان فرمولی که روحانی را به پیروزی رساند استفاده کند. دوباره تلاش می شود جامعه در لبه پرتگاه بازنمایی شود. تا مردم طبیعتا به اولین امکان در دست رس و تجربه شده در گذشته نزدیک یعنی دولت نهم و دهم بازگردند و چنگ زنند تا به دره فاجعه نیفتند. همان طور که ناکارآمدی اقتصادی دولت مهرورزی در کنار نوسانات ارزی در دو سال پایانی دولت مهرورزی شرایط را برای ترسیم این فضا فراهم کرد. چهار سال بی عملی دولت اعتدال در حوزه اقتصادی و صنعتی و توجه افراطی به مقوله مذاکره و خرج تمام توان دولت در این مسیر که گویی قرار است برجام معجزه بیافریند نیز شرایط را برای فاجعه امیز نشان دادن حال حاضر فراهم کرده است.
نتایج پدیده واپسگرایی
اگر پدیده واپسگرایی پارادایم حاکم بر ساحت سیاست ورزی ایران شود . چند اتفاق ناخشایند می افتد که سه مورد آن بیش از همه مهم است.
اول آنکه واپسگرایی جامعه موجب انسداد سیاسی میشود. بدان معنا که نام های جدید در در ساحت سیاست شنیده نمی شود. چرخش نخبگان از حرکت می ایستند و فقط چند نام بیشتر شنیده نمی شود. یعنی وقتی فضا به قدری بد جلو داده شود که جامعه در استانه یک فاجعه بازنمایی شود نتیجتا جامعه به امکان ها، ظرفیت ها و توانمندی های ممکن فکر نمی کند چرا که قدرت ریسک ندارد بلکه فقط توان انتخاب از هست ها را دارد . هست هایی که شاید جامعه بپذیرد چون خاری مضراتی را داشته باشد اما برای نغلتیدن در پرتگاه چاره ای جز چنگ زدن به آن را ندارد. دوگانه احمدی نژاد و هاشمی و انتخاب از میان این دو حاصل وجود همین پارادایم واپسگرایی در جامعه ایران است. این دوگانه مرداب وارگی را بر جامعه ایران تحمیل خواهد کرد.
دوم آنکه در پارادایم واپسگرایی جامعه و نخبگان دیگر انقلابی نیستند بلکه محافظه کاری و تلاش برای حفظ وضع موجود و تن دادن به اشتباهات ، کاستی ها و ناتوانی ها و عدم توجه به امکان ها و توانمنندی های ممکن حاصل واپسگرایی است. واپسگرایی ذهنیتی را ایجاد می کند که محافظه کاری نتیجه لاجرم آن است. شما خود را در لبه پرتگاه تصور کنید که در حال لغزیدن به درون آنیدآیا راهی جز این دارید که اولین امکان مطمئن در دست رس را بیابید تا چنگ زنید و نجات یابید؟ این همان ذهنیتی است که واپسگرایی را توجیه می کند و سیاستمداران و جامعه را از حالت انقلابی به محافظه کاری سوق می دهد.
ایجاد یاس عمومی در جامعه نتیجه دیگر حاکم شدن پارادایم واپسگرایی بر جامعه ایران است. اگر جامعه همیشه خود را در لبه پرتگاه ببیند لاجرم کم کم امید خود را از دست می دهد و به بی عملی می رسد. جامعه ناامید، بی عمل و محافظه کار که دچار انسداد سیاسی شده آن فاجعه است که اگر اتفاق بی افتد فاجعه به معنای واقعی کلمه آفریده شده است
چه باید کرد؟
الگوی سیاست ورزی ۱۳۸۴ برای خروج از پارادایم واپسگرایی الگوی کارآمد و قابل اتکای برای انتخابات پیش رو است. در سال ۱۳۸۴ در شرایطی که دولت مستقر برای جمهوری اسلامی هر ۹ روز یک بحران می افرید و طرفداران و حزب بر آمده از آن همه تلاش خود را برای مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی و نهاد های انقلابی می نمودند. نیروهای انقلاب با درک شرایط حساس همه توان خود را به میدان آورده و تلاش کردند نگذارند قطار انقلاب از ریل خارج شود. البته برای این کار شرایط را برای جامعه بحرانی و در لبه پرتگاه جلو ندادند بلکه از امکان پیشرفت ، از آینده روشن و خدمتگذاری بیشتر برای جامعه سخن گفتند .آنان می توانستند برای جامعه، کشور را در آن روز در لبه یک پرتگاه بازنمایی کنند اما چنین نکردند به جای بحرانی جلوه دادن شرایط برای توجیه خود، آزادمنشانه از توانمندی خود برای اداره کشور گفتند. الگوی رفتاری نیروهای انقلاب در سال ۱۳۸۴ از جنس انقلابی گری بود و نه محافظه کاری. در سال ۱۳۸۴ نخبگان انقلابی پراکننده بودند اما بدنه انقلاب به بی عملی نظیر آنچه در ۹۲ اتفاق افتاد دچار نشد . بلکه با انگیزه به یک توافق ضمنی رسید و روستا به روستا و شهر به شهر گشت تا فردی با توان انتخاباتی پایین را به اریکه قدرت رساند. در سال ۱۳۹۶ نیز می توان چنین کرد. در سال ۱۳۹۶ بیش از فرد کاندیدا آنچه که مهم است تصمیم نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی است. آنها ثابت کرده اند یک استاندار و شهردار را بر کسی که تصور می شد نفر دوم کشور است می توانند پیروز کنند چه رسد به کسی که کمی بیشتر از پنجاه درصد رای آورده است و در چهار سال ریاست جمهوری خود هیچ کارنامه قابل اتکایی از خود بر جای نگذاشته است. انقلابی گری این نیرو می تواند واپسگرایی را از جامعه ایران عقب زند. به امید آن روز.
[۱] . اندرو هیوود، ترجمهی عبد الرحمن عالم، مقدمهی نظریهی سیاسی، تهران، نشر قومس، ۱۳۸۹، ص ۵۲۰٫
[۲] . همان، ص ۵۲۱٫
[۳] . نشریهی اندیشهی پویا، شمارهی یازدهم، مهر و آبان ۱۳۹۲، ص ۹۳٫
منبع: رجانیوز
منتشر شده در تاریخ
منتشر شده در 1403/2/28
منتشر شده در 1403/2/28
منتشر شده در 1403/2/28
منتشر شده در 1403/2/25
منتشر شده در 1403/2/24
منتشر شده در 1403/2/23
منتشر شده در 1403/2/21