- 09197955515
یک پژوهشگر حوزه اجتماعی گفت: سرنوشت نظام به مویی بند است مطابق با "لایحهی عفاف و حجاب"، دهها میلیون نفر در ایران زندگی میکنند که هر یک از این جمعیت به آسانی، مستعد جرم و در معرض بدحجابی و بیحجابی هستند.
به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از استان البرز، علی
زمانیان، نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی با عنوان سرنوشت نظام جمهوری اسلامی ایران به
موی بند است به بررسی چگونگی لایحه عفاف و حجاب توسط نهادهای قانونگذار پرداخته
است؛
سرنوشت نظام به مویی بند است مطابق با "لایحهی
عفاف و حجاب"، دهها میلیون نفر در ایران زندگی میکنند که هر یک از
این جمعیت بهآسانی، مستعد جرم و در معرض بدحجابی و بیحجابی هستند.
نمایاندن موی سر در ملأعام و در تیررس چشمان همگان
قرار دادن گیسوانی که باید پوشیده بمانند، جرم تلقی شده و متعاقب آن، مجرم باید
مجازات شود. از آن که تار مویی بیرونزده از روسری و ریخته بر پیشانی دارد تا آن
که عطای حجاب را به لقایش بخشیده و به کلی نقاب از رخ برداشته است، همگی مجرمانی
هستند که این روزها قرار است مجازاتشان را معلوم کنند و نه فقط آنها را که مجازات
همه کسانی را که با اینها مماشات و مدارا کنند.
با یک حساب سرانگشتی، این روزها تحت لایحه حجاب و
عفاف، قرار است برای حدود هشتاد میلیون ایرانی فهرستی از مجازات را معلوم کنند.
برای زنان به نام بیحجاب و بدحجاب و برای مردان به جرم مماشات، همکاری و ارتباط
با بدحجاب و بیحجاب.
در این لایحه، شاقول و معیار جرم را گیسوی زنان
تعیین کردهاند. از این پس هر ایرانی، در این که با این معیار چه میکند، میتواند
اینسوی مجرمیت و یا آن سوی برائت قرار گیرد. نظام سیاسی،
سرنوشت خود و ملتش را به تار موی زنان بسته است. به نحوی که اگر نسیمی بوزد و مویی
افشان شود، ارکان نظام به لرزه میافتد.
مجلسیان و دولتیان و نظامیان و قاضیان، یک جا جمع
شدهاند تا تکلیفشان را با گیسوان زنانی معلوم کنند که روسری را برنمیتابند و
گاهی از گوشهای بیرون میزند و هوای آزادی در سرشان میپیچد. آنچه امروز در جریان
است، تعیین مجازات برای آنانی است که "تاب مستوری ندارند" و
"ببندی در ز روزن سر برآورند"
نظام، سرنوشت و آیندهی خود را به مویی گره زده است
که کنترلش ناممکن است. وقتی یک نظام سیاسی، بود و نبود خود را و هویت و هستیاش را
با مویی تاخت میزند، در حقیقت، خواسته است که هر تار مویی را سنگری در مقابلش
معنا کند و هر بیحجاب، جبههای در برابرش بگشاید.
و بر این نکته نیندیشیده که کدام نظام با چه توان و
قدرتی میتواند در برابر جبههای به وسعتی چنین وسیع مقاومت کند؟ اکنون، نظام در
میدانگاهی فراهم آمده از توهم "ارادهگرایی تمامعیار"، خود را در جدال
و ستیزی بیپایان گرفتار کرده است.
پیکاری
میان گیسوان زنان از یک سو و نظامیان و قاضیان از سوی دیگر در گرفته است و حاکمان،
حساب این را نکردهاند که تعداد تارهای موی زنان بسی بیشتر از سپاهیان و لشگر
نظامیان اوست. و همین ندانستن، او را به مصافی بیپایان کشانده است.
خیال تصرف در جهانی که در اختیار آدمی نیست، حاکمان
را در چنبرهای از امرِ محال گرفتار کرده و آنان که خود را "مبسوطالید"
میدانند، حوزهی عمل خود را نه در فضای ممکنات و امکانات که بر گسترهای از
محالات گستردهاند و در پستوخانهی پنهان، خیال خام "لایحه" میپزند.
چه توصیهی حکیمانهای فرمود مولوی که: آرزو میخواه لیک اندازه خواه برنتابد
کوه را یک برگ کاه
منتشر شده در تاریخ
منتشر شده در 1403/9/16
منتشر شده در 1403/9/15
منتشر شده در 1403/9/15
منتشر شده در 1403/9/15
منتشر شده در 1403/9/14
منتشر شده در 1403/9/14
منتشر شده در 1403/9/13
منتشر شده در 1403/9/13