اشتراک گذاری





نوشته شده در تاریخ: 1402/7/11    کد خبر: 15727087   در دسته بندی یادداشت نوشته شده توسط نورالله جویا
زمان تقریبی مطالعه: 7  دقیقه

یادداشت؛

پیامبر رحمت و حکم سب‌النبی

 پیامبر رحمت و حکم سب‌النبی

  فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: فقه در صورت سنتی آن نیاز به بازبینی و بازسازی عمیق دارد. آیت‌الله خمینی در اواخر عمر خود بر این نیاز تأکید کرد و گفت که توجه به دو عنصر حیاتی مکان و زمان در اجتهاد و صدور فتوا ضروری است.

به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از تهران، احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اصلاح‌طلب و نزدیک به جریان ملی مذهبی طی یادداشتی با عنوان «پیامبر رحمت و حکم سب‌النبی» آورده است؛


در وصف پیامبر اسلام - که درود خدا بر او باد - آورده‌اند که لباس زرد با آستین‌های کوتاه می‌پوشید. بر الاغ برهنه سوار می‌شد. زلف‌های بلند خود را به روی شانه‌هایش رها می‌کرد و بر آنان روغن خوشبو می‌زد. چشمانش را سرمه می‌کشید. با یارانش به‌صورت دایره‌وار می‌نشست تا مجلس‌شان بالا و پایین نداشته باشد. خانه‌اش کوچک و محقر بود. ملک و املاکی نداشت. گاه یک ماه می‌گذشت و از مطبخ خانه‌اش دودی برنمی‌خاست. در برابر زخم زبانِ دشمنان و آزار آزارگران صبور و مهربان بود.

در مقابل رفتار تندخویانه و بی‌ادبانۀ بادیه‌نشینان صبر و تحمل عجیبی داشت و اهانت آنان را با نرمی و خوش‌رویی پاسخ می‌گفت. گفته‌اند روزی عربی بادیه‌نشین از گرد راه رسید و با گستاخی پیامبر را مخاطب قرار داد و گفت: یا محمد! تو زنی زیبا داری و حال‌آنکه زن من زشت و آفتاب‌سوخته است، نمی‌شود زنان‌مان را معامله کنیم؟ پیامبر با شکیبایی و متانت به او گفت: خداوند اجازۀ چنین کاری را نداده است.

انسانی با چنین خلق و خویی، آیا ممکن است مجازات اهانت‌کنندگان به خود را مرگ بداند؟ آیا باورپذیر است که محمد کسی را که به او بی‌ادبی و اهانت کرده باشد، مستحق مرگ بداند؟ نه مطلقاً باورپذیر نیست. پس فقیهان حکم سب النبی را از کدام منبع استخراج کرده‌اند؟

در قرآن که چنین حکمی نیامده است، در سیره هم فراوان روایاتی است که از حلم و بردباری پیامبر و امامان در برابر اهانت‌کنندگان حکایت دارد. پس آیا حکم مرگ برای ساب النبی ناشی از برخی ملاحظات سیاسی مربوط به دوران خاصی از تاریخ اسلام توسط برخی از فقیهان نبوده است؟ مثل حکمی که بنیان‌گذار جمهوری اسلامی به دلایل سیاسی علیه سلمان رشدی صادر کرد؛ اما در موارد مشابه آن سکوت کرد؟

 

آیا صرفِ آنکه فقیهان متقدم فتوا به مرگ اهانت‌کنندگان پیامبر داده‌اند، برای تأیید این حکم از سوی فقیهان متأخر کفایت می‌کند؟ آیا نیاز به اجتهاد تازه در این باره نیست؟ آیا این حکم بهانۀ لازم به دست اسلام‌ستیزان نمی‌دهد که پیامبر و پیروانش را به نفی هر سطح از رواداری و حلم متهم کنند تا جایی که جانی را در برابر کلامی زشت می‌ستانند؟

در سفر اخیرم به اراک گفته شد که یک قاضی تندخو جوانی را که بر اثر مصرف شیشه به پیامبر اهانت کرده، سزاوار مرگ دانسته و با صدور حکم اعدام، جان او را گرفته است. با آنکه در همین احکام کنونی نیز ناهوشیاری فرد در حین ناسزاگویی به پیامبر سبب اسقاط حد می‌شود، اما قاضی این نکته را نپذیرفته و با این استدلال که چرا دیگر مصرف‌کنندگان شیشه به پیامبر اهانت نمی‌کنند، بر حکم مرگ جوان اصرار کرده است!

فقه در صورت سنتی آن نیاز به بازبینی و بازسازی عمیق دارد. آیت‌الله خمینی در اواخر عمر خود بر این نیاز تأکید کرد و گفت که توجه به دو عنصر حیاتی مکان و زمان در اجتهاد و صدور فتوا ضروری است. چرا این رهنمود راهگشا به‌کلی نادیده گرفته شده و هرگونه درخواست برای اجتهاد تازه در احکام و فتاوایی که در این روزگار وهن اسلام است، با تهدید به ارتداد و تکفیر سرکوب می‌شود؟ اگر عده‌ای از شجاعت آیت‌الله خمینی در زمینۀ تجدیدنظر اساسی در شیوۀ اجتهاد بی‌بهره‌اند، لااقل در راهی که او گشوده است، گامی بردارند.

مرتبط با جغرافیای تهران با کلید # #پیامبر #وحدت #اسلام #ایران #جهان
ما را دنبال کنید:
+