اشتراک گذاری





نوشته شده در تاریخ: 1399/10/1    کد خبر: 15722756   در دسته بندی مشروح اخبار نوشته شده توسط توسعه دهنده
زمان تقریبی مطالعه: 22  دقیقه

فقدان گفتمان سازی و گفتمان پردازی در انتخابات ریاست جمهوری ایران

فقدان گفتمان سازی و گفتمان پردازی در انتخابات ریاست جمهوری ایران

 

به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از شاهین‌شهر اصفهان، حسین ابراهیمی ناغانی عضو هیات علمی دانشگاه شهرکرد و فعال سیاسی اصلاح‌طلب طی مقاله‌ای با عنوان «فقدان گفتمان سازی و گفتمان پردازی در انتخابات ریاست جمهوری ایران، حلقه‌ی مفقوده تحقق عقلانیت در مسیر انتخاب صحیح» آورده است؛


واژه‌ی گفتمان، چند سالی است بیش از آنکه دلالت و معنا و مظاهر روشن و کاربردی در نزد ما ایران بیابد، تبدیل به یک کلیشه برای بزک کردن حرف و شنودهای عمومی‌مان شده تا بدین واسطه زبان و بیانمان را به فهمیدگی متشبث کنیم. به نظر می‌رسد حتی ترجمه discourse به گفتمان، به لحاظ قرابت این واژه فارسی به گفتگو و... از توجه و تدقیق کردنمان به کنه و ذات غنی این واژه (دیسکورس) کاسته است و این‌گونه به ما الغاء کرده که معنا و دلالت‌های آن را فهمیده‌ایم. چراکه هر فارسی‌زبانی به‌طور بدیهی می‌داند که «گفتگو» و واژگان همسنخ ش یعنی چه.

گفتمان، به مثابه زمینه برای ترجمه واژگان و تعبیرهاست. «امر به قناعت‌پیشگی» در یک گفتمان عرفانی- اخلاقی یا به تعبیری در یک زمینه عرفانی-اخلاقی، به تعبیر فرهنگ‌های متفاوت، یک‌چیز پسندیده و عقلانی است. اما همین نصیحت در گفتمان سیاسی، کاملا نادرست حتی غیراخلاقی است. چراکه می تواند حتی تا تعبیر بی‌غیرتی را نیز از آن مستفاد کرد. پس این زمینه‌ها و گفتمان‌هاست که دلالت‌ها را مشخص و «حرفها» را معنادار و عریان می‌کند.

گفتمان‌ها، نگرش‌ها و دیدگاه‌ها و بسیاری از واژگان که دلاتهای عام و بعضاً متناقض نمای آن در دست سیاسیون مثل نقل و نبات مصرف می‌شوند را روشن میکند. مثلا با تشریح یک گفتمان روشن توسط یک دولت یا رئیس جمهور، مفاهیم و متغیرهایی همچون «منافع اجتماعی»؛ «حقوق شهروندی»؛ «عدالت اجتماعی» و بسیاری از این واژگان که در سعادت و توفیقات اجتماعی جوامع نقش بسزایی دارند، معنا یافته و دلالت‌های روشن آن در زبان رئیس دولت و دولتمردان مبرز می‌گردد. اینجاست که هم خود آن‌ها میدانند چه گفته‌اند و هم مردم می‌دانند که چه شنیده‌اند و باید به دنبال چه چیز روشنی باشند.

گفتمان به‌طور کلی یک زمینه برای ترجمه تمامی عملکردها، شعارها، گفتارها، نوشتارها، اشارات، حرکات، موضع‌گیری‌ها و...شخص یا گروه می‌باشد. گفتمان کانتکست است و دلالت‌های روشن و صریحی از دال (دال و مدلول- علت و معلول- شکل و محتوا) ها به دست می‌دهد.

در مثال زیر اهمیت گفتمان و وسواس داشتن در رمزگشایی از گفتمان‌های سیاسیون را در نزد یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم، به صورت اجمالی و نمادین مرور می‌کنیم و مجدداً به متن اصلی مقاله بر می‌گردیم.

جورج اورول در کتاب «سیاست و زبان انگلیسی» میگوید: «گفتار و نوشتار سیاسی در واقع دفاع از مقوله‌های غیرقابل‌دفاع است». هر چند منظور اورول در این جمله که به‌نوعی نشانگر کلیت نگرش وی در باب سیاست است، ناظر به مقوله‌های اخلاقی است که در حوزه سیاست به تباهی رفته و آنچه ظلم در گستره‌ی وسیع می‌باشد را ناشی از کلیت سیاست می‌داند، اما می‌توان برداشتی متفاوت از آن‌هم داشت. مثلا چنین احتجاج می‌کند که استفاده از "اصلاح مرزها" برای اشاره به جابجایی یا محروم ساختن هزاران نفر از دهقانان از خانه‌های خود به‌سادگی هرچه تمام‌تر است. این برداشت دیگر و غیر، میتواند این باشد که به لحاظ باطن تحول‌پذیر روابط سیاسی و امور مربوط به حوزه سیاست، گزاره‌های سیاسی از حیث مفاهیمی همچون صادق/کاذب (صدق/کذب) بسیار نسبی و متزلزل می‌باشند. بنابراین باید در گفتمان‌های سیاسی به کنه روابط فلسفی انسان‌مدار و اخلاق محور مندرج در شالوده آن توجه کرد.

طبق نظر اورول، به نظر می‌رسد سیاستمداران می‌خواهند نکات منفی را در فرمول‌بندی‌های خاص پنهان کنند، به‌طوری‌که ممکن است مردم حقیقت یا وحشت پیش روی خود را نبینند. این اصل اساسی نظرات اورول است. به همین لحاظ، اورول در این کتاب نشان می‌دهد که ما با فهم این بازی‌ها که عمدتاً در گفتمان‌های سیاسی مندرج است، میتوانیم بازی‌ها و مغالطات را متوجه و از دوور خوردن و فریب دیدن تا حدودی جلوگیری کنیم. اما این کتاب به‌طور کلی مربوط به مفاهیم گفتمانی در حوزه سیاست و زبان به معنای عام در حوزه گفتمان سیاست است که به‌خوبی نشان می‌دهد چگونه می‌توان راهبردهای مهم را از استفاده درست واژگان مستفاد و جامعه در بستر اندیشه و تئوری‌های سیاسی، هم روشن (آگاه) کرد و هم رهنمون ساخت.

 به تعبیری دیگر، گفتمان سیاسی و زبان مبرز و گویا در آن، تکلیف مردم با سیاسیون و دولتمردان را به شکلی روشن و مشخص می‌سازد. همین‌جا عرض کنم، شعار، به‌طورکلی با گفتمان متفاوت است. چراکه گفتمان اساساً یک زمینه یا بستری (context) محسوب می‌گردد، که حرف‌ها و شعارها و وعده‌ها و اقدامات در آن، معنا و مفهوم می‌یابند و دلالت‌ها در آن مبرز و مشخص می‌شوند. اما شعار، اصولا یک گزاره شکلی است که چنانچه تابع یک دکترین و گفتمان خاصی نباشد، صرفا یک تظاهر و تهیج پوپولیستی است که به مثابه اشاره‌های فریب، معنا می‌گردد.

از این منظر، گفتمان با «دکترین» گره‌ای وثیق می‌خورد و به‌نوعی به یک هم‌راستایی معنایی مدغم میرسند. در فرهنگ لغت کمبریج «دکترین» به معنای «یک باور یا مجموعه‌ای از اعتقادات، به‌ویژه اعتقادات سیاسی یا مذهبی، که توسط گروه خاصی آموزش داده و پذیرفته می‌شوند»، ترجمه شده است. گفتمان، زمینه‌ای است که به نگرش‌ها یا دکترین ها، وضوح و شفافیت می‌دهد و حکم یک فیلتر و کاتالیزور را دارد. گفتمان، دلالت‌های روشن و صحیحی از عقاید و نگرش‌ها به دست میدهد و آن‌ها را در بستر زبان معنی می‌دهد.

 گفتمان سیاسی، تدوین و تبیین نگرش‌ها و عقاید و باورهای سیاسی است. بدون فهم درست باورها و عقاید سیاسی یک نامزد ریاست جمهوری، عملاً منطق دموکراسی و هویت و حیثیت «رای» به محاق می‌رود. چراکه انتخاب و گزینش، به معنای فهم یک نگرش و هم‌راستایی با آن است. حال توجه کنید که اگر این متغیر مهم مغفول بماند، آن رأی و آن انتخاب به چه پارامترهایی که تقلیل نمی‌یابد؟ هوچیگری، عوام‌گرایی، فریب رسانه ای، وانمودگی های زبانی، و کارکرد مؤثر همه اینها، در بستری که فقدان نشر و فهم توأمان گفتمان وجود داشته باشد، قطعی و حتمی است.

انتخاب رئیس دولت یا رئیس‌جمهور در کشور ما عمدتاً روند بزرگ‌ترین جلوه دموکراسی است. اگر زبان معیار و زمانه هر کدام از این انتخابات‌ها را مورد ارزیابی قرار دهیم، سرشار از گیجی و بازی‌های است که تنها کارکرد چندهفته‌ای برای کسب آراء را داشته است. صرف‌نظر از شناختی که احزاب از حیث تاریخی به مردم از خود می‌دادند و بعضاً نامزدهای شاخص از دل این احزاب (همان دو قطب مبهم چپ و راست یا اصولگرا و اصلاح‌طلب که در کشور ما عمدتاً به دو حوزه متضاد دین‌دار و بی‌دین و یا خودی و غیرخودی در فحوای عموم تعبیر می‌شود) بیرون می‌آمدند [یا اجبار تن دادن به فلان نامزد از باب همان سنت دیرین انتخاب بد از بدتر]؛ فی‌الواقع نه سخن از گفتمان بود و نه بابی از برنامه‌های راهبردی مندرج در گفتمان‌ها و نه دکترین‌های انتخاباتی که می‌بایست منتج به تولید ارزش و تدوین و معرفی نگرش و اندیشه‌ی برنامه محور گردد.

این‌گونه بود که در انتهای هر دوره ریاست جمهوری، مردم نمی‌دانستند که واقعاً چه از رئیس‌جمهور خواسته و با چه معیاری باید موفق بودن یا نبودن ایشان را ارزیابی کنند. چون اصلاً مبنا و گفتمانی وجود نداشت تا با آن معیار کارآمدی و ناکارآمدی و توفیق یا عدم توفیق آن دولت و رئیس‌جمهور سنجیده شود. هر چه بود مختصری از شعارهای عام و شاخص‌تر بود که البته در گذر هشت‌ساله کمی از آن در حافظه مردم مانده بود، که به میزان تحقق یا عدم تحققش، تنها معیارهایی برای میزان موفقیت آن دولت در نزد محکمه‌ی مردمی بود. البته بیشتر این شعارها را، نامزدهای دوره‌های بعد، چون به‌عنوان ابزاری برای نقد و تخریب رئیس‌جمهور پیشین از آن استفاده می‌کردند که نشان دهند قبلی‌ها خیلی بد بودند و طبیعتاً طبق قاعده و قانون تضاد و تباین، چون ما بد آن‌ها دانیم و گوئیم، پس خودمان خوبیم.... مجددا به یاد مردم می‌آوردند و الا چیزی به‌عنوان برنامه و گفتمان وجود نداشت که توفیق یا عدم توفیق را بتوان با آن به‌صورت سیستمی محک زد.

شاید مخاطبی الآن بگوید که مثلاً آقای خاتمی با گفتمان «گفتگوی تمدن‌ها» آمده بود و یا فلان رئیس‌جمهور دیگر گفتمان داشت. غرض نگارنده این نیست که به‌طور کلی منکر آن شود؛ اما با صراحت میگویم که آن گفتمان یک گفتمان کانکریت فلسفی بود، که در حوزه سیاست متناسب با شرایط زمانی و مکانی ایران و حوزه‌های اجرایی حکمرانی‌اش، به روز و بومی نشده بود و صرفا در همان حوزه مجرد فلسفی باقی ماند. یا به تعبیری، اثر و ترجمه‌اش در حوزه‌های مختلف نامشخص بود یا بهتر است بگویم، منطبق نیافته بود و عملاً تعمیم کاربردی (functional) نداشت.

مخلص کلام اینکه عمدتا دولت‌های قبلی تقریبا فاقد گفتمان روشن سیاسی، موثر و کارآمد و منطبق با ضرورت‌های زمانی و مکانی خاص ایران بودند.

امروز بعد از گذشت چهار دهه از عمر حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، نظامات انتخاباتی ریاست جمهوری و دولت‌ها، باید دارای گفتمان روشن و مشخص به خود باشند. دیگر زمانه آن به سر آمده که دولت را صرفا یک مجری محض بدانیم. تفکیک قوا و مشخص نمودن کارکردها از جمله «اجرا» برای قوه‌ی مجریه (دولت)؛ نباید این ذهنیت را ایجاد کند که دیگر نیازی به تألیف و خلاقیت نیست و صرفا باید چشم و گوش بسته به اجرای قوانین با ساز و کار نظارتی و قضایی مخصوص به قوای دیگر؛ اقدام کند.

 روح هویتی یک جامعه و شناسه ی تمدنی و عقلانیت یک ملت، همانا شکل و نگرش دولت و دولتمردان است. دولت و قوه‌ی مجریه، فی‌الواقع زبان بلیغ جهان‌بینی سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی یک ملت است. تقلیل دولت، به یک مجری بله نه گویان، یک خطر بزرگ برای نه تنها دموکراسی بلکه برای تمتامی شئونات تمدنی یک جامعه است.

دولت‌ها با تشریح گفتمان‌ها و دکترین های معلوم، روش پیاده‌سازی قوانین را مشخص و مبرز می‌دارند و حتی با تألیف روشهای خاص و نشان‌دار، می‌توانند قوانین را به چالش کشیده و کارآمدی و ناکارآمدی آن‌ها برای اصلاح و حذف را پیش بکشند. اینجا دولت دیگر منفعل محض نیست، بلکه به مثابه یک سیستم غوطه ورانه، هم عامل می‌شود و هم معلول. از این منظر، دولت، یک مدیر است. مدیر اصلی در بسامان کردن و جهت دادن به منابع کشور از حیث سیاسی، اقتصادی و اجرایی، برای رسیدن به اهداف تعیین‌شده است.

تکلیف مردم و رسانه های در توفیق یا عدم توفیق سیاست‌ها و اقدامات دولت در این شرایط هم مشخص‌تر می‌شود، چراکه دقیقا می‌تواند ترجمه کند و بفهمد که موضع دولت در قبال فلان پدیده و رخداد، دارای چه ترجمه و دلالت و نتیجتا آثار موثر است.

*مدنیت در گفتمان انتخابات ریاست جمهوری

دلالان انتخاباتی اهمیتی به مفاهیم و دانایی رای دهنده گان نمیدهند و همان ابتدای امر با ابزار رسانه و فروشندگان قلم، با سوق دادن جریانات به سوی پنجه کشیدن نامزدها به صورت یکدیگر و تحقیر و توهین و شوهای تبلیغاتی و مناظره‌های فاقد اخلاق و غیرحرفه‌ای که بیشتر به دعواهای محفلی می‌ماند تا مناظره برای اثبات حقانیت یک گفتمان بر گفتمان و نگرش دیگری؛ فرصت را برای تفکر کردن میگیرند.

آیا در پایان چنین چرخه انتخاباتی، رای دهنده آماده تصمیم‌گیری آگاهانه در غرفه رای گیری است؟ مسلما خیر. یک رای اولی در مورد چگونگی اعمال مسئولیت‌های خود در یک عرصه دموکراتیک چه چیزی یاد گرفته است؟ و با چه فرصت یادگیری و زمینه‌ای، تجربه انتخاباتی خود را رقم خواهد زد؟

اگر مردم بدانند و بفهمانند که برای آنها و متقاعد کردنشان جهت حضور پای صندوق رای، صرفا عقاید و گفتمان‌های یک نامزد (و به‌تبع آن‌یک حزب یا جناح) اهمیت دارد و نهادهای مدنی هم زمینه این تغییر ذائقه را برای اولین بار در کشور فراهم سازند، دیگر نه مشاوران نامزدها و نه دلالان و نه رسانه ها، دست به شعبده‌بازی رسانه ای نمی‌زنند. چراکه متقاعد خواهند شد که تنها با استحکام گفتمانی، می‌توانند رای دهندگان را متقاعد سازند. حاکمیت و نهادهایی که باید از دموکراسی و آزادی اراده مردم در انتخابات صیانت کنند، باید از هم‌اکنون هم به مردم و هم به نامزدها گوشزد کنند که داشتن برنامه و طرح گفتمان‌هاست که تعیین‌کننده خواهد بود. شاید با تجربه‌ای که از دوره‌های قبل داریم، این یک آرمان‌گرایی باشد؛ اما قطع به یقین از تجربه‌ی نتیجه کار روسای جمهور حداقل شش دوره قبل، می‌توان دریافت که برای حاکمیت نیز این امر مطلوب‌تر است که زمینه انتخابات پیش رو را به سمت منطقی‌تر شدن و عقلانی‌تر شدن هدایت کند.

 آنچه از رفتار روسای جمهور این چند دوره مشاهده گردیده، بیش از آنکه هزینه‌ای برای مردم بتراشد، برای حاکمیت هزینه تراشیده اند. در حالی که در فهم دقیق گفتمانی که در سطور بالا، اصالت و اهمیت آن‌ها تبیین کردم، نه تنها رای دهندگان و سلایق مختلف به کنه و بن اندیشه و عقاید یک نامزد پی می‌برند، بلکه خود حاکمیت در شناخت شخصیت و جوهره وجودی فرد برگزیده نیز متقن تر و شفاف‌تر آگاه می‌گردد. اینکه شخصی در روز تحلیف شانه رهبری را ببوسد، اما سر بزنگاه که توهم حاله نور بگیرد، با بسط نشستن و کج دهنی برای رهبری و نظام هزینه بتراشد، محصول چه چیزی غیر از فهم دقیق ابعاد شخصیتی و نگرشی است؟

لذا هر زمان که دچار زبان عوام‌گرایی در گزینش‌ها و مغلوب پوپولیزم انتخاباتی شدیم، هم مردم لطمه دیدند و هم حاکمیت و نظام.

*چرا گفتمان سازی و گفتمان‌شناسی اهمیت دارد و مهم است که ما مردم از نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری بخواهیم گفتمان روشن ارائه دهند؟

در زیر به جهت عدم اطناب کلام، به صورت خلاصه با برشمردن برخی پارامترها، اهمیت گفتمان سازی و گفتمان‌شناسی در روند انتخابات خصوصا انتخابات ریاست جهموری را بر می‌شمارم.

  1. با فرهنگ گفتمان سازی و گفتمان پردازی، حساسیت ما نسبت به قدرت کلمات در چرخه انتخابات بیشتر می‌شود. تنها با حضور و مقایسه‌ی گفتمان‌هاست که سره از ناسره تشخیص داده میشود. فی‌الواقع با فرهنگ گفتمان سازی و گفتمان پردازی، قدرت تمیز و تشخیص در جوامع تقویت‌شده و توسعه می‌یابد.
  2. به صورت روشن می توانیم از طریق گفتمان‌ها بفهمیم که موضع‌گیری قاطع یک نامزد یا جریان یا جناح نسبت به فلان مسئله و بهمان پدیده چیست؟ و با صراحت از آن شخصیت (حقیقی و حقوقی) و نگرش مطلع می‌شویم.
  3. داشتن گفتمان روشن، درستی و نادرستی موضع‌گیری‌های دولت را روشن، و فراتر از توجیه و دفاعیه‌های کلامی، مشخص می‌دارد که فلان برنامه و بهمان برنامه در چارچوب وعده‌های داده شده نامزدها هست یا نیست. اینجا تکلیف نمایندگان مردم در حیطه‌های نظارتی هم روشن میشود.
  4. گفتمان، و اندیشه گفتمانی، قانونمند کردن و روشن کردن درستی و نادرستی مواضع صدارتی رئیس جمهور را عیان می سازد. مشخص میکند که فلان وزیر و بهمان استاندار، انتخاب درست و همسویی با برنامه‌های و وعده‌های دولت بوده یا خیر؟
  5. گفتمان، پاسخگویی را در نزد مسئولین ارتقاء داده و کاملا روشن می دارد، که با مردم چگونه و بر چه میزان از صداقت برخورد می‌کنند.
  6. گفتمان داشتن یک رئیس جمهور و یک دولت، یعنی نظام‌اند کردن تصمیمات داخلی و لذا تکلیف عرصه‌های مختلف مردمی خصوصا حوزه سرمایه‌گذاری و اشتغال را مشخص و ریسک آن را به حد اعلی کاهش می‌دهد.
  7. تنها در قالب گفتمان‌هاست، که شایسته‌سالاری معنا می‌یابد و بر هر فضیلتی ارجح‌تر می‌شود.
  8. در فرهنگ و بستر گفتمان سازی است که مردم میفهمند رای دادن صرفا یک حق نیست، بلکه یک مسئولیت است.
  9. ازآنجاکه رأی دادن صرفاً یک حق نیست بلکه یک مسئولیت است - مردم شروع به تجزیه و تحلیل اظهارات نامزدها، بیانیه‌ها و شعارها و ادعاها، با ذهنی باز و بدون پیش‌داوری جانب‌دارانه می‌کنند و طبیعتا این انتخاب، آگاهانه و هوشمندانه خواهد شد.
  10. اهمیت یافتن نشر و استحکامی گفتمان به نسبت گفتمان دیگر، خصوصا در مناظره‌های انتخاباتی، به مردم قدرت تشخیص و تمیز داده و مغالطات و زبان‌بازی‌ها را روشن و فهم درک بهتر استدلال‌ها و دفاعیات نامزدها را روشن میکند. در میان، نامزدها صرفا در چارچوب منطق و عقلانیت، خود را معرفی می‌کنند و میدانند که نظاره‌گر (رای دهنده)، تنها عینکی که بر چشم دارد، منطق و عقلانیت است و هیچ گوشی برای شنیدن مغلطه و سفسطه ندارد.

انتهای پیام/ج

مرتبط با جغرافیای ایران با کلید #
ما را دنبال کنید:
+