- 09197955515
مترجم، تاریخنگار و پژوهشگر ایرانی گفت: مطالعه تاریخ ملتها نشان میدهد که این رهبران هستند که نقش تعیینکننده در سرنوشت مردم دارند نه احزاب یا پارلمانها.
به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از اصفهان، علی
مرادی مراغهای مترجم، تاریخنگار
و پژوهشگر ایرانی طی
یادداشتی با عنوان «سرنوشت مردم در دست رهبران آنهاست» به شرح زیر آورده است؛
مطالعه تاریخ ملتها نشان میدهد که این رهبران
هستند که نقش تعیینکننده در سرنوشت مردم دارند نه احزاب یا پارلمانها یا...
رهبران با هر تصمیمی که میگیرند سرنوشتِ میلیونها انسان را رقم میزنند.
داشتم فیلم دیدار رجب طیب اردوغان با ایلان
ماسک را میدیدم برایم جالب بود.
اردوغان که اخیراً برای شرکت در هفتاد و هشتمین
مجمععمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود در «تورک اوی» در نیویورک با ایلان
ماسک، بنیانگذار و مدیرعامل تسلا و اسپیس ایکس یعنی ثروتمندترین شخص جهان دیدار
کرد، اردوغان او را به جشنوارهای دعوت کرد که قرار است از 27 سپتامبر تا 1 اکتبر
در ازمیر (ترکیه) برگزار شود، اردوغان همچنین، از ماسک خواست تا هفتمین کارخانه
تسلا را در ترکیه تأسیس کند.
اما عجیبترین موضوع دیدار این بوده که ایلان
ماسک پسربچه سه سالهاش را بغل کرده آمده بود! اردوغان توپ فوتبالی به پسربچه و
نسخه انگلیسی کتاب خود (دنیای عادلانهتر امکانپذیر است) را به ایلان ماسک هدیه
داد که البته پسربچه نمیگیرد، اما در صحنه معنیدار پایانی دیدار، پدر را میبینیم
که پسربچه را به خانم دستیارش داده و خودش کتاب اردوغان را در زیر بغل دارد و خارج
میشود!
برخی ایراد گرفتهاند که چرا برخلاف قواعد دیپلماسی با بچه آمده بود...؟! به نظرم، اینها ایرادها بچگانه است آنچه مهم است تحققِ آن خواسته ی اردوغان از ایلان ماسک است؛ یعنی تأسیس هفتمین کارخانه در ترکیه و تأثیر آن در حیات اقتصادی هزاران مردم ترکیه.
بلی! داشتم از نقش رهبران در سرنوشت ملتها میگفتم،
به نظرم بهترین مثال، مقایسه دو رهبر چین میباشد یعنی:
▪️دیوانهبازی های مائوتسه تونگ و در مقابل،
هوشمندی دنگ شیائوپینگ جانشین او.
هر ملتی در طول زندگیش گاهی تب می کند و دیوانه
بازی در می آورد اما این مهم نیست بلکه، مهم اینست که چقدر زود دست از آن دیوانه
بازی بکشند و سرِ عقل بیایند.
در دیوانه بازی های مائو، بزرگترین قحطی تاریخ
آن کشور رقم خورد، بین 15 تا 45 میلیون چینی بین سالهای 1958 تا 1962 بر اثر گرسنگی
شدید جان سپردند، اما با مرگ مائو، رهبری چین به دنگ شیائوپینگ رسید، او میتوانست
از مائو تقلید کند، مردم را در فقر رها کرده خود در تجملات زندگی کند... اما او اینکار
را نکرد، بلکه او در همان کشور و در همان حزب، دست به تغییرات و اصلاحات اساسی زد:
▪️اول، کیش شخصیت و هاله تقدسِ مائو را شکست سپس
از توهمات و شعارهای ایدئولوژیکی و کله داغ و هارتوپورت بازی او فاصله گرفت و
اصالت عمل (پراگماتیسم) را برگزید و گفت:
«هزار شعار و سخنرانی انقلابی یک دانه برنج در
کاسه دهقان چینی نمیگذارد.»
▪️مائو با شعارهای مارکس و انگلس و با وعده های ایجاد
بهشت در آینده ای دوردست(نسیه) در عرش زندگی می کرد اما دنگ شیائوپینگ در روی زمینِ
سخت با سرنوشت میلیونها چینی مواجه بود که با گرسنگی و فلاکت درگیر بودند!
▪️دنگ شیائوپینگ، اقتصاد بازار را پذیرفت، چین را
به روی سرمایه های خارجی باز کرد و در نتیجه، آن معجزه اقتصادی چین رخ داد و چین
به یکی از دو ابرقدرت امروز جهان تبدیل شد!من تمام اصلاحات دنگ شیائوپینگ و تفاوتش
با شعارهای خیالپردازانه مائو که وعده بهشتِ نسیه(در آینده بر اساس مارکسیسم) را
سر می داد در یک جمله خلاصه می کنم:
عزیزم! این مهم نیست که گربه سفید باشد یا سیاه.
فقط این مهم است که موش بگیرد و اگر موش را گرفت، گربه خوبی است و کارآمد...به
نظرم اگر آیلان ماسک بجای بچه در بغل حتی اگر با شلوارک نیز می آمد چندان مهم نبود
مهم، تشویق او به تاسیس هفتمین کارخانه اش در ترکیه بوده، چرا که، فلسفه وجودی هر
سیاستمدار، تنها در تلاش او برای ایجاد رفاه و زندگی سعادتمندانه برای مردمش معنی
می یابد.
منتشر شده در تاریخ 1403/12/20
منتشر شده در 1403/12/20
منتشر شده در 1403/12/20
منتشر شده در 1403/12/19
منتشر شده در 1403/12/19
منتشر شده در 1403/12/19
منتشر شده در 1403/12/19
منتشر شده در 1403/12/19
منتشر شده در 1403/12/18