اشتراک گذاری





نوشته شده در تاریخ: 1403/9/21    کد خبر: 15727927   در دسته بندی سیاسی نوشته شده توسط
زمان تقریبی مطالعه: 33  دقیقه

یادداشت:

واکاوی ریشه‌های سقوط بشار اسد در سوریه

واکاوی ریشه‌های سقوط بشار اسد در سوریه

   کارشناس و تحلیل گر مسائل سیاسی و اجتماعی گفت:  نکته مهمی که باید به آن توجه نمود آنست که بدون تردید پدیده‌هایی همچون سقوط بشار اسد در سوریه تک‌عاملی نیستند بلکه مجموعه‌ای از عوامل ریز و درشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، روانی، نظامی و ... دست به دست هم داده و زمینه‌ساز بروز چنین اتفاقات بزرگ تاریخی می‌گردند.

به گزارش رسانه خبری اصفهان سبز ، رسول رضایی کارشناس و تحلیل گر مسائل سیاسی و اجتماعی با انتشار یادداشتی با عنوان« واکاوی ریشه‌های سقوط بشار اسد در سوریه» به شرح زیر آورده است:


اهمیت آنالیز و کالبدشکافی وقایع

 این روزها بازار نقد و بررسی پیرامون یافتن دلیل سقوط سوریه بسیار داغ است و اخبار سقوط سوریه در صدر تحلیلها قرار گرفته است. اینکه در عرض یک هفته و بدون جنگی خاص حکومت سوریه تصمیم به تحویل کشور به یک گروهک تکفیری_تروریستی گرفت، همه تحلیگران را در شوک و حیرت فرو برده است. در این اوضاع آشفته، آنالیز و تحلیل علل سقوط سوریه بسیار پراهمیت است. چراکه سطحی‌اندیشی، نگاه فانتزی داشتن به اتفاقات پیش‌آمده، خوش‌خیالی و نفهمیدن علل سقوط سوریه سبب می‌شود که نتوانیم از این دست حوادث توشه‌گیری کرده، عبرت‌آموزی صحیح نموده و نتوانیم آینده‌نگری دقیقی نسبت به حوادث آینده برای اتخاذ تصمیمات درست داشته باشیم.

 از طرف دیگر فشار روحی روانی سنگینی که این ایام و ساعات به خانواده‌های شهدای مدافع حرم و به همه دوستداران جبهه مقاومت وارد آمده، سبب می‌شود که اهتمام مضاعفی برای آنالیز و تحلیل علل این شکست سنگین داشته باشیم تا ان‌شاء‌الله بتوانیم نقاط ضعف خود را شناسایی و برطرف کنیم.

سقوط سوریه؛ پدیده‌ای چندجانبه و ذوالابعاد؛ همچون انقلاب اسلامی

 نکته مهمی که باید به آن توجه نمود آنست که بدون تردید پدیده‌های اینچنینی تک‌عاملی نیستند بلکه مجموعه‌ای از عوامل ریز و درشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، روانی، نظامی و ... دست به دست هم داده و زمینه‌ساز بروز چنین اتفاقات بزرگ تاریخی می‌گردند. بنابراین باید از تحلیل‌های آبکی، سطحی و تک‌بعدی به شدت احتراز جست و نگاهی ژرف‌ به تحولات تاریخی داشت.

 مرحوم استاد شهید مطهری (رحمه‌الله‌علیه) در کتاب "آینده انقلاب اسلامی" مبحث بسیار زیبا و دقیقی مطرح می‌کنند تحت عنوان "اهداف روحانیت در مبارزات" و در آنجا به این مساله می‌پردازند که نباید همچون مارکسیست‌ها در تحلیل نهضت‌ها و وقایع اجتماعی دچار خطای محاسباتی گشته و خیال کنیم که همه نهضت‌ها تک‌بُعدی و یک‌ماهیتی بوده و جز "عوامل مادی و شکم‌پرستانه"، ریشه دیگری ندارند. شهید مطهری ضمن توبیخ تحلیل‌های تک‌بُعدی و ساده‌انگارانه، به ماهیت چند وجهی انقلاب اسلامی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند نباید در تحلیل ریشه‌های انقلاب ایران به یک عامل چسبید و از سایر عوامل غفلت ورزید.

 ایشان برای جا انداختن مساله این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط به دست محرومان و گرسنگان و پابرهنگان انجام گرفت؟! آیا انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ ایران یک ماهیت صرفا اقتصادی، فقرستیزانه و معیشت‌طلبانه داشت؟! آیا هدف از انقلاب ۵۷ فقط کمک به کوخ‌نشینان، فراخ نمودن سفره معیشت نیازمندان، مقابله با ثروتمندان‌بی‌درد و مبارزه با مرفهین زالو‌صفت انجام گرفته است؟!. پاسخ ایشان اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که: بله؛ یکی از ریشه‌های انقلاب ایران حتما همین مورد بوده است؛ اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این عامل نبوده است.

 شهید مطهری (رحمه‌الله‌علیه) در ادامه چند سوال دیگر مطرح می‌کنند و می‌پرسند آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط یک ماهیت استبدادستیزانه و ضددیکتاتوری داشت؟!. پاسخ اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که یکی از ریشه‌های انقلاب ایران حتما همین مورد بوده است؛ اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این عامل نبود.

 سپس می‌پرسند: آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط یک ماهیت عدالت‌طلبانه‌ و ضدتبعیض داشت؟!. پاسخ اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که یکی از ریشه‌های انقلاب ایران مسلما همین مورد بوده است؛ اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این علت نبود.

 آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط یک ماهیت آزادی‌خواهانه و مبارزه با خفقان داشت؟!. پاسخ اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که یکی از ریشه‌های انقلاب ایران همین مورد بود. اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این سبب نبود.

 آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط یک ماهیت مقدس‌مآبانه و بمنظور احیای احکام معطل‌شده اسلامی و نه گفتن به مظاهر فسق، فجور، شرابخواری، کاباره و ... انجام گرفته است؟!. پاسخ اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که بدون تردید یکی از ریشه‌های انقلاب ایران همین مورد بوده است؛ اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این عامل نبود.

 آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط یک ماهیت ضد‌استعماری، بیگانه‌زدایی و استقلال‌طلبانه داشت؟!. پاسخ اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که یکی از ریشه‌های انقلاب ایران همین مورد بود. اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این عامل نبود.

 آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط یک ماهیت حقوق‌بشری، انسان‌دوستانه و دموکراسی‌خواهانه داشته است؟! پاسخ اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که یکی از ریشه‌های انقلاب ایران همین مورد بود. اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این عامل نبود.

 آیا انقلاب اسلامی‌ ایران فقط و فقط یک ماهیت عزت‌طلبانه و با هدف احیای هویت ایرانی، مبارزه با خودتحقیری و نفی‌غربزدگی انجام شده است؟! پاسخ اینست که: «آری و خیر»!. "آری"؛ از این جهت که یکی از ریشه‌های انقلاب ایران حتما همین مورد بوده است؛ اما "نه"؛ از این حیث که منحصر و محدود به این عامل نبود.

 ثمره‌ای که از مطالب بالا گرفته می‌شود آنست که همانطور که وقوع انقلاب اسلامی ریشه‌‌های متعدد و عمیقی داشت و یک پدیده ساده و تک‌علتی نبود، سقوط بشار اسد را هم نمی‌توان پدیده‌ای تک‌علتی و ساده دانسته، تنها به یک ریشه منسوب ساخته و از سایر علل چشم‌پوشی کرد. قراین فراوان حاکی از این است که مجموعه‌ای از کاستی‌ها، کم‌کاریها، انفعال‌ها و اشتباهات در ساحت‌های گوناگون تصمیم‌سازی اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، روانی، معنوی و ... در کار بوده‌اند که منجر به سقوط سریع سوریه و تصرف حاکمیت توسط تکفیری‌ها گشته است. به فضل و مدد الهی در ادامه به برخی از مهمترین این عوامل اشاره می‌گردد.

۱_ نئولیبرالیسم اقتصادی و نارضایتی مردمی

 در ساحت اقتصادی عده‌ای از تحلیلگران معتقدند که تبعیت کورکورانه دولت بشار اسد نسبت به تجویزهای معیشت‌سوز، نابرابری‌ساز، نئولیبرالی و استعمارگرانه صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی تدریجا بسترساز تشدید خشم و نارضایتی‌ عمومی گشت و بدین ترتیب محبوبیت مردمی و پایگاه اجتماعی بشار اسد در معرض خدشه قرار گرفت.

 به عنوان مثال سایت "السفیر العربی" حدود یک سال پیش (مورخ ۱۹شهریور ۱۴۰۲) تحلیلی منتشر نمود مبنی بر اینکه چگونه سیاست های نئولیبرال در سوریه منجر به افزایش فقر و تبعیض شده و به پیدایش مخالفین سرسختی همچون داعش و تکفیری‌ها انجامید. یادداشت‌‌نویس "السفیر العربی" معتقد است که بشار اسد در سالهای ابتدایی حضورش در کاخ ریاست جمهوری، با عمل به توصیه غربی‌ها، دولت رفاه پدرش را که در آن هزینه‌های آموزش و سلامت رایگان بود، به نام اصلاحات اقتصادی نئولیبرال (حذف یارانه‌ها، گران‌سازی‌ها، آزادسازی‌ها، خصوصی‌سازی‌‌ها و...) نابود کرد. پیامد این سیاست‌های ویرانگر و آقایی بخشیدن به دلار و کاهش شدید ارزش پول ملی این شد که دولت بشار‌اسد مشمول مذمت و نفرت مردم کشورش قرار گرفت و همین امر مبدل به چراغ‌سبزی برای ظهور تکفیری‌ها و مداخله غربی‌ها در سوریه شد.

 خلاصه آنکه: تجربه تلخ شیلی در زمان ژنرال پینوشه و سایر کشورهای قربانی نئولیبرالیسم (همچون آرژانتین، ونزوئلا، آفریقای جنوبی، اکوادور، مالزی، ترکیه و ...) ثابت می‌کند اینست عاقبت حتمی هر دولتی است که حکمرانی را به دست «بچه‌های شیکاگو» و «اقتصادخوان‌های نئولیبرال» بدهد.

۲_ "انفعال و وادادگی" اسد در برابر اسرائیل

 در ساحت روحی روانی برخی معتقدند "ترس، بزدلی، انفعال و وادادگی" بشاراسد و مشاورین ایشان نقش بسزایی در سقوط سوریه داشت. این گروه از کارشناسان معتقدند یکی از اشتباهات فاحش بشار‌اسد این بود که پاسخ حملات اسرائیل را نمی‌داد و همتی برای تحرکات انتقام‌جویانه و مقابله‌بمثل از خود نشان نداد.

 نشان به آن نشان که صهیونیست‌ها در چند سال اخیر شاید چندصدبار عملیات هوایی و تهاجم موشکی در سوریه انجام دادند ولی جناب پریزیدنت بشار‌اسد با این توجیه مسخره که "اگر پاسخ دهم جنگ می‌شود!" حتی یک‌بار هم پاسخ حملات اسرائيل را نداد و بدین ترتیب بطور مداوم سیگنال ضعف و عقب‌نشینی به صهیونیست‌ها مخابره کرد. رژیم‌صهیونیستی نیز وقتی ترس و انفعال حریفش را مشاهده کرد، تشجیع شده، جسارت و جرات بیشتری پیدا کرده، بمباران و ضربات کاری خود را مضاعف ساخته، قدم به قدم جلو آمده و نقاط حیاتی و استراتژیک سوریه را با خیال راحت مورد اصابت بمب‌ها و موشک‌های خود قرار داد.

 از سوی دیگر کشتار شدید مردم مظلوم غزه توام با ترور شخصیتهای متعدد نظامی و رهبران مقاومت همچون سید‌حسن‌نصرالله، اسماعیل هنیه، یحیی‌سنوار و ... توسط ارتش بی‌رحم اسرائیل موجبات انفعال، ترس و وحشت فراوان بشار‌اسد را فراهم آورد. این سستی بتدریج از اسد به ارتش هم سرایت نمود و در ادامه به رخوت فرماندهان نظامی و ازهم‌پاشیدگی ارتش سوریه انجامید. در روزهای اخیر نیز بنیامین نتانیاهو به صراحت اعلام کرد: سقوط رژیم بشار اسد نتیجه مستقیم حملات ما علیه ایران و حزب‌الله بوده است.

۳_ ابتلای اسد به تفکر مسموم "سازش، مذاکره، اعتماد به غرب"

 تاریخ گواهی می‌دهد که اساسا وقتی ابرقدرتها از طریق راهبرد نظامی و به شیوه استعمارگران کهن نتوانند به‌ اهداف منفعت‌جویانه و سلطه‌طلبانه خود دست پیدا کننند، نقاب نفاق و تزویر به چهره زده، تاکتیک خود را از جنگ‌سخت به جنگ‌نرم تغییر داده، دیپلماسی لبخند را مقدم بر خشونت عیان کرده، دست‌های چدنی را زیر دستکش مخملین مخفی کرده و تلاش می‌کنند تا به جای خنجر ، با پنبه سر حریف خود را ببرند. اینجاست که توسل به نیرنگ و دادن وعده‌ و وعیدهای پوچ را در دستور کار خود قرار داده و با اعتمادسازی دروغین، حریف ساده‌لوح خود را در کمترین زمان غافلگیر و ضربه‌فنی می‌کنند.

 رهبر حکیم انقلاب نیز با توجه به شناخت عمیقی که از ترفندهای جهان‌خواران بین‌المللی داشتند، حدود ۶ ماه پیش نسبت به توطئه‌ها و نقشه‌های خبیثانه جدید غرب، تذکرات و انذار‌های لازم را به جناب بشار اسد دادند. اما متاسفانه مورد توجه ایشان قرار نگرفت که نگرفت.

 شاید بهتر آن باشد که جناب بشار اسد را به معمرقذافی تشبیه کنیم و بگوییم همانطور که لیبی با اعتماد واهی به وعده‌های آمریکا و اروپا دچار سقوط شد، دولت سوریه نیز با حماقت بشاراسد در اعتماد به وعده‌های پوچ جناح "غربی، عبری، عربی" دچار اضمحلال و سقوط گشت.

 سوگمندانه باید اذعان کرد جناب بشاراسد همان اشتباهی را مرتکب شد که دولت برجام‌زده در اعتماد به غرب مبتلا شد. خوش‌خیالی اسد از جنس همان خوش‌خیالی برخی مقامات دولت یازدهم بود که می‌گفتند می‌شود با مذاکره و نشست و برخاست و لبخند با آمریکایی‌ها و تضمین دانستن امضای کری، مشکلات را حل کرد!. متاسفانه این جماعت غربگرا بطور متناوب از سوراخ مذاکره گزیده می‌شوند و با وجود آنکه سرشان مکررا به سنگ می‌خورد اما باز عقلشان سر جا نمی‌آید و گویا هیچگاه متوجه عمق مسئله نبوده و نیستند و نخواهند شد.

 نکته تلخ ماجرا آنجاست که نه تنها بشار اسد درس عبرت نگرفت، این روزها در کشور خودمان نیز همین دست عبرت‌نگرفتن‌ها و ساده‌لوحی‌ها را باز هم شاهد هستیم. سوگمندانه باید گفت: دولت جناب پزشکیان نیز عبرت‌آموزی از تجربیات تلخ دولت روحانی را کنار گذاشته، مکررا سیگنال مذاکره به طرف‌های بدعهد غربی مخابره نموده، با ولع تمام در برهوت "احیای مذاکرات برجامی" به سر برده و با آدرس‌های غلط برخی مشاورین ظریف خود، به طناب پوسیده "سازش، مذاکره، اعتماد به غرب" آویزان شده‌ است!.

 خلاصه آنکه: بشاراسد یکی از ضعیف‌ترین و ناهماهنگ‌ترین حلقه‌ها در جبهه مقاومت بود که در پرتو اتکاء به توصیه‌های ولی‌فقیه توانست دوازده سال ایستادگی کند. اما نهایتا به علت سوءظن قابل‌توجیه نسبت به دولت غربگرای پزشکیان، ظاهرا احساس کرد که دیگر از سوی دولت پروفاق چهاردهم پشتیبانی نخواهد شد. خناسان فریبش دادند فلذا دیگر از ولی‌فقیه تبعیت نکرد و به وعده‌های پوشالی غرب دل بست. در نتیجه انگیزه و اراده مقاومت را از دست داد و کشورش را دودستی تقدیم تکفیری‌ها نمود.

۴_ توهم رفتن دیکتاتوری و آمدن دموکراسی و رفاه

 یکی دیگر از عوامل سقوط سوریه را باید توهم نابخردانه برخی ساده‌لوحان دانست که رویای رهایی از دیکتاتوری اسد و دست‌یافتن به آزادی و دموکراسی و رفاه را در سر می‌پروراندند.

 از آنجاییکه "نظم بد، بهتر از بی‌نظمی است و قانون بد، بهتر از بی‌قانونی است"، پیش‌بینی می‌شود همان‌گونه که شادی مردم لیبی از کشته‌شدن قذافی، بسرعت به پشیمانی و یأسِ جبران‌ناپذیر تبدیل شد، مردم سوریه هم بزودی و پس از گسترش جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی، ناامنی، قحطی، چندپاره‌شدن کشور و ... فانوس بدست بدنبال بشار اسد خواهند گشت و بازگشت همان که «دیکتاتور» خطابش می‌کردند را آرزو خواهند کرد!

 به نظر می‌رسد که برنامه بعدی صهیونیسم جهانی اینست که از استقرار هرگونه دولت مقتدر و باثباتی در سوریه جلوگیری به عمل آورد. حتی دولتی وابسته و دست‌نشانده شبیه سعودی و اردن! چراکه تزلزل و بی ثباتی در کشورهای منطقه بهترین هدیه برای رژیم اشغالگر قدس است. بنابراین با ماجرای سقوط سوریه باید گفت: «به لیبی ثانی خوش آمدید!!»

 متاسفانه عده‌‌ای سطحی‌اندیش با خوش‌بینی کودکانه تصور نمودند با خالی کردن زیر پای اسد و عدم پشتیبانی از او، و حتی با کمک کردن با شورشیان اجاره‌ای برای براندازی رژیم سوریه و مطالبه‌گری رفتن دیکتاتوری اسد، یک نوع آزادی و جمهوری از نوع دموکراسی غربی را تجربه خواهند کرد و به تراز حکومت متمدن‌نمایان غربی نزدیک خواهند شد!.

 اما باید به ساده‌لوحانی که به تضعیف ارتش سوریه کمک کرده و خواستار رفتن دیکتاتوری اسد با توهم آمدن دموکراسی با آمدن داعشی‌ها و تکفیری‌ها بودند، اینچنین گفت: "پنبه از گوش خود درآورید و بدانید که آب در هاون می‌کوبید و به کاهدان زده‌اید!. مخالفان تکفیری و سلفی رژیم اسد که بدون کوچکترین مقاومت ارتش قدرت را به دست گرفتند، قرار نبوده و نیست که یک نظام دموکراسی و مردم سالاری برپا کنند".

 قراین نشان می‌دهد بسیار بعید است که مخالفین بشار که طیف‌های زیادی هستند (از ملی‌گرایان و برخی دولتمردان سابق را شامل می‌شوند تا گروه‌های تکفیری سلفی بجا مانده از النصره و داعش که امروز حکومت بشار را سرنگون کرده‌اند) تن به یک انتخابات واقعی و برقراری دموکراسی و ایجاد حکومت جمهوری در سوریه دهند.

 البته این احتمال وجود دارد که شورشیان تکفیری دست به پروپاگاندا زده و نوعی انتخابات نمایشی و حداقلی را با هماهنگی اربابان غربی خود در دستور کار قرار دهند، اما با توجه به هرج و مرج فعلی و نفوذ فراوان عوامل جبهه "غربی، عبری، عربی، ترکی" در میان آشوبگران، احتمال سرکار آمدن یک دیکتاتوری دیگر یا لیبی شدن یا تبدیل سوریه به یک کشور تجزیه‌شده و پرآشوب و ... بسیار وجود دارد.

 درست است که حکومت بشار اسد حکومتی نسبتا دیکتاتوری، قلدرمآبانه، نظامی، مستبدانه و با محوریت حزب بعث بود؛ فلذا چنگی به دل نمی‌زد و مطلوبیت ذاتی نداشت، اما مسلما بهتر از بی‌حکومتی یا حکمرانی توسط داعشی‌‌های بی‌منطق و سنگ‌دل بود.

 آینده نشان خواهد داد که آیا حکومت نسبتا دیکتاتورمآبانه اسد بیشتر مفید فایده به حال مردم بود یا هرج و مرج حاصل از تسلط تکفیری‌های خشن بر اداره امور کشور مطلوبیت خواهد داشت.

۵_ تعلل و اهمال در تحقق عملیات "وعده‌صادق۳"

 سوگمندانه و باحسرت بسیار باید گفت حدود دو هفته پیش اسراییل در وضعیت جنگی، همراه با آشوب اجتماعی و البته فشار بین‌المللی در انتظار حمله ایران و اجرای ‎وعده صادق۳ بود و چه بسا با اجرای این عملیات می‌توانستیم تیر خلاص را به این غده سرطانی زده و محاسبات دشمن را عوض کنیم. حالا اما این تعلل و تاخیر در اجرای عملیات وعده صادق ۳ سبب شد که اسراییل در آرامش باشد، سوریه سقوط کرده، حماس و لبنان در ضعیف‌ترین حالت خود قرار گیرند.

 بنابراین به نظر می‌رسد انفعال، تعلل، تاخیر و عقب‌نشینی‌های پیاپی برخی از فرماندهان نظامی ایرانی در تحقق عملیات وعده‌صادق۳ و نیز برخی اهمال‌کاریهای جبهه مقاومت در طی سنوات بعد از شهادت حاج قاسم، نقش پررنگی در تشدید جسارت‌ورزی‌های اسرائیل و سپس سقوط سوریه داشته است.

 برخی گزارش‌ها حاکی از اینست که در طی سالیان گذشته رژیم صهیونیستی مواضع ایران را مکرراً در سوریه می‌زد و جلوی ارسال تسلیحات استراتژیک به لبنان را می‌گرفت، اما برخی سران نظامی جبهه مقاومت گاهی سکوت و عبور کرده، خود را به تغافل زده و از انجام اقدامات تلافی‌جویانه سریع و جدی خودداری می‌کردند!.

 چندی پیش رهبر انقلاب به خطرات سستی در برابر دشمن اشاره داشته، هرگونه تعلل، عقب‌نشینی‌های پیاپی و غیرتاکتیکی را مستوجب غضب الهی قلمداد کردند. شاید بتوان گفت از دست‌رفتن سوریه جلوه‌ای از این غضب الهی نسبت به عملکرد ضعیف و فشل خودی‌ها باشد.

 براستی اینکه بعد از تقدیم حدود ۶۰۰۰ شهید مدافع حرم و صرف میلیاردها تومان هزینه، طی فقط یک هفته سوریه را دو دستی تقدیم تکفیری‌ها کردیم اگر غضب الهی نیست پس چیست؟!. مقام معظم رهبری بیش از یک‌ماه پیش، دستور پاسخ قاطعی که منجر به «تغییر محاسبات رژیم صهیونسیتی» بشود را صادر فرمودند، اما متاسفانه هنوز که هنوز است خبری نیست که نیست!

 قراین نشان می‌دهد که قصورها، تاخیرها و تعلل‌هایی از سوی برخی دولتمردان و فرماندهان نظامی برای تحقق بخشیدن به عملیات صادق۳ صورت گرفته است. نشان به آن نشان که چند روز پیش یکی از نمایندگان مجلس (اقای محمد منان رئیسی) در کانال ایتا خود چنین نوشت: «حدود دو هفته قبل، در حاشیه مراسمی، ملاقاتی بسیار کوتاه با یکی از بلندپایه‌ترین مقامات نظامی کشور داشتم. به ایشان عرض کردم که پس این وعده صادق۳ چه شد؟!. لبخندی زدند و گفتند که: بزنیم که نیم ساعت بعدش دوباره اسرائیل ما را بزند تا بعدش مردم مطالبه وعده صادق ۴ را بکنند؟!!!!. از پاسخ ایشان چنان متعجب شدم که تا چند روز در حیرت به سر می‌بردم. حالا هم که دو هفته از آن زمان گذشته است دائما این سوال در ذهن حقیر موج می‌زند که مگر آقا همین چهل روز پیش نفرمود که "بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد". اینکه سوریه را بعد از این همه خون، یک هفته‌ای تقدیمشان کردیم در راستای به هم خوردن خطای محاسباتی اسرائیلی‌ها بوده؟!!!. ظاهرا برخی از عزیزان ما فرمایش آقا را سر و ته فهمیده‌اند و تصمیمشان این بوده که جوری عمل کنیم که خطای محاسباتی خود ما به هم بخورد!!!!»

 آری؛ داستان تلخی که این نماینده مجلس به آن اشاره می‌کند، نوعی انفعال و تعلل و خطای محاسباتی در میان برخی از دولتمردان و فرماندهان نظامی را حکایت کرده و انسان را به این نتیجه می‌رساند که باید مطالبه‌گری برای اجرای عملیات وعده‌صادق ۳ را با صدای بلند‌تری بازتولید کرده و بی‌عملی دست‌اندرکاران را بیش از این توجیه، لاپوشانی و ماله‌کشی نمی‌کردیم. کما اینکه امام خامنه‌ای در ۲۷ دی ۱۳۹۸ پیرامون اهمیت مطالبه‌گری مردمی جهت انتقام سریع و کوبنده فرمودند: «‌فریاد انتقام ملت ایران، سوخت حقیقی موشک‌هایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد.»

۶_ انتشار تحلیل‌های مسموم و خطای محاسباتی

  «جریان تحریف و نفوذ» سالیان متمادی است که با ارائه اطلاعات غلط و مخدوش درصدد ویروسی نمودن دستگاه محاسباتی مردم و مسئولین می‌باشد. از باب اندکی از بسیارها، به نمونه‌هایی از این‌دست اخبار مغرضانه، تحلیلهای فلج‌کننده و رخوت‌آور که در ایام منتهی به سقوط سوریه در فضای مجازی منعکس گردید توجه کنید:

 * نگرانی و دلواپسی برخی‌ها بی‌مورد است و دولت سوریه قطعا خواهد ماند.

 *عقب نشینی‌ها تاکتیکی است و تله‌ای برای محاصره تروریست‌هاست

 *پیشروی سریع تروریست‌ها بیشتر جنگ رسانه‌ای است تا واقعیت

 * قبلا هم تا نزدیکی دمشق آمده بودند ولی شکست خوردند

 *بمباران شدید تروریست ها توسط جنگنده‌های روسی و سوری، تروریست‌ها را تار و مار و نابود می‌کند

 *نیروهای کمکی اعزام شده‌اند و کار تروریست‌ها تمام است

 *کمربند امنیتی دمشق بسیار مستحکم است و سقوط نخواهد کرد

 و ...

  اینها فقط گوشه‌ای از اخبار ناصحیح و تحلیل‌های وارونه و سستی‌آفرین برخی تحلیلگران و کارشناسان و حتی بعضی مسئولین بوده است. بنابراین باید اذعان کرد: ما به شدت با یک «جریان تحریف اغواگر» و عوامل نفوذی و شاید ساده‌لوح مواجه هستیم که آگاهانه یا ناآگاهانه مسبب بروز اختلال عمیق در دستگاه محاسباتی مردم و برخی متولیان امر شده‌اند.

 همچنین یکی دیگر از تحلیل‌های فلج کننده «جریان تحریف» آنست که تروریست‌های داعشی را "معارضین مشروع" قلمداد می‌کنند. این در حالی است که در ماجرای فعلی سوریه فریب ژست‌های دیپلماتیک را نباید بخوریم؛ این‌ها معارضین مشروع نیستند، بلکه همان تروریست‌های خون‌آشام داعشی هستند که پوست عوض کرده، اندکی خشونت‌ عیان خود را کنار گذاشته‌ و دوباره توسط جبهه «غربی، عبری، عربی، ترکی» تجهیز و مسلح شده‌اند. از این‌رو باید از عواقب وحشتناک خطای محاسباتی نخبگان توسط اطلاعات غلط‌انداز «جریان تحریف» بخصوص در مورد کشور خودمان بترسیم و هر چه سریع‌تر نسبت به رفع و ترمیم آن اقدام کنیم.

سخن آخر

 ۱_ بدون شک آنچه موجب شد طی سنوات گذشته تا امروز جمهوری اسلامی از حکومت سوریه دفاع و پشتیبانی کند، تاکیدات دینی بر یاری رساندن به مظلوم، ضرورت عقلی و شرعی حمايت از فلسطین، اهمیت مقاومت در برابر اسرائیل و لزوم کمک به جبهه مقاومت از طریق این کشور بوده است، نه تمایلات و علائق شخصی به خاندان اسد.

 ۲_ حالا اما با سقوط ناگهانی سوریه و تصرف آن توسط تکفیری‌های حمایت شده از جانب جبهه "غربی، عبری، عربی، ترکی"، خلاء و خسارتی بزرگ برای جبهه مقاومت به وجود آمده که شاید به این زودی‌ها هم جبران نخواهد شد.

 ۳_ چقدر ساده‌انگاری است اگر فکر کنیم صهیونیست‌های جنایتکار به سقوط سوریه قانع گشته و درصدد اقدامات تجاوزکارانه بعدی نیستند. بعد از سقوط بشار اسد حالا باید نگران عربده‌کشی و درنده‌خویی جدید تکفیری‌ها در عراق و یمن و لبنان باشیم؛ چراکه جان تازه‌ای گرفته و سرمست از تصاحب سوریه شده‌اند.

 ۴_ نباید خسته و ناامید شد. جبهه مقاومت به فضل و مدد الهی مثل دهه قبل، توانایی مدیریت بحران تا جمع کردن بساط تروریست‌ها را دارد، اما به شرط بصیرت، همت و همراهی همه مردم و مسئولین. همچنین باید درون خود سوریه هم بصیرت، روحیه مقاومت و اراده‌ قوی و منسجمی شکل بگیرد تا توان جبران مافات حاصل شود. حواسمان باشد که پای جنگ اراده‌ها در میان است.

مرتبط با جغرافیای اصفهان با کلید # #سوریه #ایران #عراق #جنگ #جویا #رسانه #خبر
ما را دنبال کنید:
+