به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از شاهینشهر اصفهان، علی صفاری از اساتید حقوق و علوم سیاسی طی یادداشتی با نام «کوبیدن بر طبل جنگ؛ خفت گیری سیاسی» آورده است؛ روایت است که در دوران امپراتوری باستانی ترکها که قسمتهای گستردهای از آسیای مرکزی و روسیه و قفقاز و حتی چین را تحت تسلط خود در آورده بودند، یکی از پادشاهان فرزندی داشت به نام «خوخان».
پس از مرگ پادشاه، خوخان لشکری فراهم میکند و به قتل و خونریزی و ایجاد رعب و وحشت مشغول میشود. چهره کریه او، رعب و وحشت را از شنیدن نام او مضاعف کرده بود. تنها شنیدن نامش، لرزه بر اندام حاکمان دور و نزدیک میانداخت.
همینکه خبر در شهر میپیچید که «خوخان» دارد میآید، تمامی عوام الناس و دولتمردان یا مخفی میشدند و یا فرار را بر قرار ترجیح میدادند. ماجرای خوخان سینهبهسینه نقل شد. پس از گذشت سالیان، که سایه وحشت خوخان رخت بربست، والدین برای ساکت کردن بچه شلوغ، با گفتن اینکه «خوخان» دارد میآید، موفق به ساکت کردن بچه میشدند. از آن زمان به بعد، به کار بردن این اسم، برای ترساندن طرف مقابل مصطلح شد.
این مقدمه بهانهای بود که به امروزمان بپردازیم. برخی از دولتمردان با استفاده از کلماتی مانند «شبح جنگ، سایه جنگ، تنشهای احتمالی، فاز افراطی، اتفاقات تصادفی و …» تلاش میکنند که همین معنی را بهطرف حسابهای داخلی خود القاء کنند. البته این کلمات کاربرد نظامی دارند و لفظ «کدخدا» مترادف سیاسی آن است! و همین معنی را تداعی میکند!
در پشت این «شبیهسازیها» البته اهدافی نهفته است. اهدافی که نوعی باجگیری را در اذهان متبادر میکند. مثلاً اگر فلان لایحه را تأیید نکنید «خوخان» میآید، اگر لوایح پولشویی تأیید نشود «خوخان» خواهد آمد؛ در ادبیات عامه، اگر این نوع باجگیری به سیاست هم آلوده باشد، به آن میگویند: خفت گیری سیاسی از جناح مقابل.
چنانچه به صحبتها و نوشتههای برخی از دولتمردان و رسانههای زنجیرهای مدعی اصلاحات نگاه کنیم با مفهوم «خفت گیری سیاسی» بیشتر آشنا خواهیم شد؛ آنجا که میگویند برجام سایه شوم جنگ را از ایران دور کرد لذا در شرایط فعلی چنانچه خواستههای آمریکا و غرب را در قبول لوایح نپذیریم و یا از برجام بیجان خارج شویم، جنگ خواهد شد. بله به همین سادگی!
برخی فکر میکنند که آنچه سایه جنگ را از کشورمان دور کرد لبخندهای آنچنانی، پیادهرویهای دو نفره و ماراتن مذاکرات بوده است. خیر، اینطور نیست آقا، این جماعت هیچگاه نمیتوانند نقش اقتدار نظام جمهوری اسلامی در منطقه و جهان اسلام و از خودگذشتگی های مدافعان حرم را ببینند. لذا به دستان کدخدا چشم دوختهاند که پس از تصویب لوایح درخواستی، اگر تصویبی در کار باشد، آیا گشایشی در روابط فیمابین خواهد بود یا خیر.
مدعیان اصلاحات غافل هستند که در اندرون میهن و در کنارشان چه میگذرد، چه خطری در کمین است، چنانچه نسبت به خطرات داخلی هوشیار باشند از قضا با دشمن خارجی بایستی هوشیارانهتر وارد عمل شد، نه اینکه خودیها را ترساند!
این در حالی است که دشمن بارها گفته است که گزینه حمله نظامی به ایران یک لاف و گزاف است. به گفته مقام معظم رهبری، جنگ نخواهد شد، سردار قاسم سلیمانی نیز اخیراً بر اساس اطلاعات دشمن ـ و نه تحلیل ـ گفته است که «سازمانهای امنیتی آمریکا به ترامپ گفتهاند هرگونه جنگ نظامی با ایران خطرناک و نابود کننده است و ما را به جنگ بیپایانی میکشاند و همه منافع ما را به خطر میاندازد».
قصدمان نا هوشیاری نسبت به بیرون از مرزها نیست، اما خوب است که نگاهی هم به آرایش پیاده نظام دشمن در داخل بیندازیم. چنانچه نگاهی اجمالی به تیتر رسانههای داخلی و مواضع کارشناسان و دولتمردان بیندازیم، صورت مسئله قدری برایمان روشن خواهد شد:
*برخی فعالیتها در فضای مجازی توسط جریانهای مخالف نظام مانند منافقان حمایت میشود
*خبرگزاری فارس: پانزده درصد منافقین در خارج از کشور در فضای مجازی ما فعال هستند
و مدیرکل اداره اطلاعات استان آذربایجان شرقی گفت: در سال ۹۷ فعالیت سازمان مجاهدین خلق در ایران بیش از سالهای گذشته بود و تعداد ۶۰ نفر در ارتباط با سرپلهای سازمان مجاهدین شناسایی و دستگیر شدهاند.
وی ادامه میدهد: سازمان مجاهدین خلق «در صدد موجسواری بر مشکلات اقتصادی جامعه» است.
*سید محمود علوی وزیر اطلاعات از برخورد با ۱۱۴ تیم تکفیری و ۱۱۶ تیم ارتباطی با مجاهدین خبر داد.
موارد فوق تنها مربوط به چند هفته اخیر است. چنانچه در نرد عشق باختن با «کدخدام مجالی باقیمانده باشد حتماً از تیترهای فوق پالسهای بد شگونی را میتواند تشخیص دهد. عجیب است که در چنین وانفسایی، رسانههای اصلاحطلب همچنان به موضوع مذاکره با امریکا میپردازند و «ضرورت اجتنابناپذیر بودن مذاکره را القا میکنند».
از برجام که برایمان آبی گرم نشد. به تعبیر یکی از دوستان، برجام، دیگر برجام نیست، از برجام، کلمهای بیش نمانده است، یک «بر» مانده است با یک «جام» شکسته، که به کاری نمیآید. آنکسانی هم که در جبهه اصلاحات نقش خط دهی دارند، در نوشتههای خود دنبال احیای برجام بهعنوان یک راهبرد ضد جنگ! هستند و اصرار دارند که جمهوری اسلامی ایران این راهبرد را در دستور کار قرار دهد!
آنان که عنان از کف داده و چند گام نیز بهپیش گذاشتهاند، «مذاکره» با دشمن را تئوریزه میکنند. حرف ناحسابشان این است که در زمینه سیاست نمیشود، بدون حسابوکتاب بازی کرد. بعضاً شرایط ایجاب میکند که از «نگاه آرمانی» دست کشید و به واقعیتها تن داد. البته آنها این معنی را «تسلیم» تفسیر نمیکنند بلکه آن را موازنه سیاست! بر اساس «قدرت و ظرفیت» خودی تلقی میکنند و معتقدند که چنانچه به واقعیتهای حاکم بر صحنه سیاست تن داده نشود، فجایع و تبعات مترتب بر آن، بسا زیانبارتر از شرایط کنونی خواهد بود!
آن نکته ظریفی را که حامیان دولت و رسانههای اصلاحطلب قادر به تشخیص آن نیستند، تهدید از داخل است. تحریمهای اقتصادی ممکن است که کار ساز باشند اما آنچه نگرانکننده است آثار اجتماعی ناشی از آن است. آثار اجتماعی تحریمها به خودی خود ـ بر اساس اقتضائات منطقهای و محلی ـ باعث تشکیل نیروهای اجتماعی میگردد.
چنانچه دولت و مسئولین امر چارهساز نابسامانیهای ناشی از تحریمها و خسارات سیل نباشند این نیروهای اجتماعی به حوزههای سیاسی و مدیریتی تبدیل خواهند شد. امروزه در برخی از نقاط کشور، با آماده بودن بستر اجتماعی در آن نواحی، تشکلهایی تحت عنوان «شوراهای مردمی» وابسته به منافقین قد راست کردهاند که عدم حضور دولت، آثار زیانباری به همراه خواهد داشت؛ لذا، آرایش جنگی که رهبری از آن سخن گفتهاند، صرفاً در عرصه نظامی نیست، بلکه بر تأثیرات اقتصادی، اجتماعی و روانی جامعه نیز صادق است که هدف از آن بیثباتسازی سیاسی ـ امنیتی از طریق تولید نارضایتی است.
انتهای پیام/ج